حرف های دلنشین من و تو | ||
|
زن ديروقت به خونه رسيد آهسته كليد رو انداخت و درو باز كرد و يكسر به اتاق خواب سر زد ناگهان بجاي يك جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب ديد بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جايي كه ميخوردند ان دو را با چوب گلف زد و خونين و مالي كرد. بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابي بخورد با كمال تعجب شوهرش را ديد كه در اشپزخانه نشسته است. شوهرش گفت سلام عزيزم! پدر و مادرت سر شب از شهرشون به ديدن ما اومده بودند چون خسته بودند بهشان اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت كنند.راستي بهشون سلام كردي؟؟؟ نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |