حرف های دلنشین من و تو | ||
|
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
توراحس میکنم هردم...
دیدی که سخــــت نیســـــت تنها بدون مــــــــــن ؟
همیــشــه بهت میگفتم
راهی برای رفتن نفسی برای بریدن کوله بارم بر دوش
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مساله و دوری عشق و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
رو به روی همیم بازم مثه قدیم
عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!
حکایت عجیبیست گفتــــه بودم لَب تَر کُني
آهــــاے آدم هــــا (!)
گاهي حس ميكنم اينجايي و باهات حرف ميزنم
اونقد بهم نزديكي كه ميام كنارت بهت دس ميزنم يه وقتاييم كه خيلي دلتنگت ميشم بغلت ميكنم اونقد بهت وابستم كه دارم باهات زندگي ميكنم وقتی تو نیستی …
پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم
این روزها حالم خراب است
میگن اونی که واقعا دوست داشته بـاشه .. یعنی منو دوست نداشت که راحت ازم دل کند ؟
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم به من نخند ، من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم الان دیگر عزیز دلش نیستم
همیشه در سختی ها به خودم می گفتم
|
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |