حرف های دلنشین من و تو

اَگــــَر میدآنی دَر دُنیـآ کــَسی هست که بـآ دیدَنــَش

رَنگ رُخســآرَت تغیـــیر میکنــَد
،

و صــِدای قــَلبـَت  آبرویــَت را

به
تــآراج میبــَرد
،..

مــهـم نیــست که او مـآل تــو بــآشــَد
...

مــهــِم این استــ  که  فـــَقــَط  بــــآشـَد
،

زِندگیـــ  کــُند
،

لــِذَت ببرَد

و نــَفــَس بـــکشــَد

[ شنبه 8 مهر 1391برچسب:, ] [ 10:28 ] [ مرتضاااااااا ]

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ] [ 17:5 ] [ مرتضاااااااا ]

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ] [ 17:4 ] [ مرتضاااااااا ]

پسره از مهد اومده میگه: شعر برات بخونم؟
میگم : بخون عزیز!
شروع کرده :
دخترای لاله زار خوشگلاشون، تیغ می کشن به پر و پاهاشون، آدم میمیره براشون! آدم میمیره براشون!
میگم : اینو کی بهت یاد داده؟
میگه :  مربیشون نیومده بود امروز، آقا جمال (راننده) باهامون کار کرده

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ] [ 16:54 ] [ مرتضاااااااا ]

آیا میدانستید انسانهایی که بیشتر عمر میکنند دیرتر میمیرند ؟!!
نه خدایی می دونستید؟؟؟

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ] [ 16:46 ] [ مرتضاااااااا ]

هرچقد  دور باشیم باز به هم نزدیکیم.بالارو نگاه کن!

هردو زیر یک آسمانیم

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:, ] [ 16:41 ] [ مرتضاااااااا ]

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.

هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که لباسی اندک

 درسرما نگهبانی می داد .از او پرسید :آیا سردت نیست؟

پادشاه گفت: من الان داخل قصر میروم و می گویم

 یکی از لباس های گرم مرا برایت بیاورند.

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد .

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.

صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند.

در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته شده بود:

ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم,سرما را تحمل میکردم

 اما وعده لباس گرم تو مرا ازپای درآورد...

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:56 ] [ مرتضاااااااا ]

بارها از خود می پرسم،

آیا  قورت دادن این همه بغض، روزه را باطل نمی کند ؟؟!!!!

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:54 ] [ مرتضاااااااا ]

آدم چه صبــــورانه بعضی دردها را تحمل میکند

بی آنکه بداند حـــق است یا ستــــم...!

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:53 ] [ مرتضاااااااا ]

مریم مقدس هم باشی این آدمها ....

 فاحشه ات میکنند با هرزه نگاهشان .....

 

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:49 ] [ مرتضاااااااا ]

 

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 14:10 ] [ مرتضاااااااا ]

اگه کسی عاشقت شد؛

تو هیچ مسئولیتی در قبالش نداری؛

مگر اینکه تو هم عاشقش بشی؛

اما اگه یکی بهت اطمینان کرد؛

تو در مقابلش مسئولی؛

حتی اگه بهش اطمینان نداشته باشی ...!

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 14:10 ] [ مرتضاااااااا ]


اگه هيچوقت بعد از هر لبخندي ؛
خدا رو شکر نميکني ....
حقي نداري بعد از هر اشکي ،
اونو سرزنش کني ... !!!

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 14:3 ] [ مرتضاااااااا ]


از بچگي بهمون ميگفتن از کسي نتـرس، فقـــط از خــــدا بتـرس

در حالــي که بايد مي گفتن از همـــه بترس، به جــــــز خــــدا ...!

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 14:0 ] [ مرتضاااااااا ]

دو تا از بهترين خوابيدن هاي دنيا:

1. خوابيدن رو پاي مامان وقتي كلي خسته اي

 2. خوابيدن رو شونه ي عشقت وقتي كلي تنهايي

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, ] [ 13:55 ] [ مرتضاااااااا ]

دست مریزاد مادر! آذربایجان به تو افتخار می کند!

[ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:34 ] [ مرتضاااااااا ]

کاش حداقل اسم بابام نعمت بود اسم ننم هم نازی.

اینجوری دلم خوش بود که تا حدودی در ناز و نعمت بزرگ شدم

 

[ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:18 ] [ مرتضاااااااا ]

هر عقیده ای هم که داشته باشی

این‌ها سزاوار احترام هستند...

[ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:11 ] [ مرتضاااااااا ]

فقط بخاطر مردم تغییر نکن.

این جماعت هر روز تورا جور دیگری می خواهند ...

 

[ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:9 ] [ مرتضاااااااا ]

ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند

بره های این حوالی گرگ ها را میدرند

سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها

زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند.....

[ چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:7 ] [ مرتضاااااااا ]
صفحه قبل 1 ... 37 38 39 40 41 ... 58 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم که مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گیرد. چهار چيز است که قابل بازيابي نيست سنگ پس از پرتاب شدن، سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپري شدن.