طرف میره خونه ی دوستش مهمونی؛شب که همه خوابیدن،
زن دوستش میاد سراغش میگه:
پا شو... بیا بریم عشق و حال !
مهمون میگه : نــــه بابا! شوهرت بیدار میشه ؛میفهمه!
زنه میره بالای سر شوهرش یه بشکن میزنه،میگه:دیدی بیدار نشد؛بیا بریم!
مهمون میگه : نه به جان خودم بیدار میشه!
زنه میره یکی میزنه زیر گوش شوهره و میگه:دیدی بیدار نشد؛بجنب دیگه!
مهمون با ترس میگه: نه...اگه بیدار بشه ؟
زنه میره تو آشپزخونه یه ماهیتابه میاره میزنه تو سرِ شوهره و میگه:
بیــــــــــا ... بیدار نشد! بدو بریم!
مهمون باز میگه: اصلا نه! یه وقت بیدار میشه!
زنه راه میفته میره تو حیاط!
شوهره بلند میشه به مهمون میگه:
جون ننه ت پاشو باهاش برو! رفت بیل رو بیاره ...!
نظرات شما عزیزان: