حرف های دلنشین من و تو | ||
|
استاد گفت: به گندم زار برو و پرپشت ترين و زيباترين خوشه گندم را برايم بياور. امّا يادت باشد نمي تواني براي چيدن خوشه به عقب برگردي! شاگرد به گندم زار رفت، امّا آخر سر دست خالي بازگشت! به استادش گفت: نتوانستم زيباترين خوشه گندم را پيدا کنم.. مدام به اميد پيدا کردن خوشه زيباتر جلو رفتم، امّا نشد... استاد گفت: عشق يعني همين..! شاگرد گفت: حالا استاد، ازدواج چيست؟ استاد گفت: اين بار به جنگل برو و بلندترين درخت را برايم بياور، امّا يادت باشد همانند دفعه قبل نمي تواني به عقب برگردي! شاگرد رفت و سريع با يک درخت بلند برگشت و گفت: از ترس اينکه مبادا مانند دفعه قبل دست خالي برگردم، اوّلين درخت بلند را بريدم و آوردم! استاد گفت: ازدواج هم يعني همين!! نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |