گفت: سلام! گفتم: سلام! معصومانه گفت: می مانی؟ گفتم : تو چطور؟ محکم گفت: همیشه می مانم! گفتم: می مانم. روزها گذشت. روزی عزم رفتن کرد. گفتم: تو که گفته بودی می مانی؟! گفت: نمی توانم! قول ماندن به دیگری داده ام .... باید بروم!
نظرات شما عزیزان:
[ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:,
] [ 16:21 ] [ مرتضاااااااا ]
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
امیدوارم که مطالب این وبلاگ مورد استفاده شما قرار گیرد.
چهار چيز است که قابل بازيابي نيست سنگ پس از پرتاب شدن،
سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپري شدن.